نویسنده: غلامرضا معصومی

 
آمون āmun در اساطیر مصر باستان، نام ایزد بزرگ می‌باشد که بیشتر با عنوان شهریار ایزدان از وی یاد شده و یونانیان نیز او را با زئوس (Zeus) یکی می‌پنداشتند. وی در زمان سلطنت باستانی مصر، آوازه‌ی چندانی نداشت. نام آمون (Amun) که ظاهراً مشتق از ریشه‌ای به معنای "پنهان شده" می‌باشد، تنها چهار بار در نوشته‌های اهرام هلیوپلیس (Heliopolis) آمده است. شاید وی در اصل به نظام کیهان شناختی هرموپلیس تعلق داشته و یکی از هشت ایزدی به شمار می‌رفته که از دهان توث (Thoth) آفریده شدند. شهر تب (Thebes) در آن هنگام، تنها روستایی در ایالت چهارم مصر علیا بود که در روزگاران بعد به شهر تبدیل شده و پرستشگاه‌های عظیمی برای یادبود آمون در آن بنا نهادند.
در دوره‌ی نخستین پادشاه سلسله‌ی دوازدهم، آمنم حات (Amenemhat)، ایزد شهر تب کم کم اهمیت یافت، به طوری که در دوران فاتحان بزرگ سلسله‌ی هجدهم، یعنی توتموس (Thutmose) و آمن حوتپ (Amenhotep)، شهر تب شهری در خور توجه تلقی شد و شهریاران مذکور با غرور اعلام کردند که فرزندان آمون می‌باشند. آمون تا آن زمان، ایزد بزرگ سرزمین مصر محسوب شده و پایتخت وی تب بود که آن را نوت به معنای شهر و یا نوت آمون به معنای شهر آمون می‌خواندند. او را معمولاً به صورت انسانی با چهره‌ی برنزی که دستاری تاج گونه با دو نخل موازی و بلند بر سر به تصویر کشیده‌اند. گاهی نیز او را به گونه‌ای شاهانه که بر اورنگ تکیه زده و یا با تازیانه‌ای در دست که آن را بر فراز سر خود بلند کرده و حالت ذکرگونه‌ی خدای مین (Min) را دارد، به تصویر کشیده‌اند. در دوره‌ی فرمانروایی مصر باستان، مقام آمون، خدای گمنام شهر تب از منتو (Menthu)، خدای شهر هرمونتس (Hermonthis) که در همسایگی تب قرار داشت، فروتر بود. آمون پیش از هر خدای دیگری مخلوق مقتضیات سیاسی بود که با گذشت زمان و جذب ویژگی‌های دیگرِ خدایانِ شکست خورده به نقش‌های جدیدی دست یافت. قدرت وی بیش از خدایان دیگر، متّکی بر اقتدار پیروان اولیه‌ی او و کسانی بود که به فرمانروایی رسیدند. آمون همراه منتو و فرمانروایان تب در حدود 2050 سال قبل از میلاد، یعنی در پایان دوره‌ی اضمحلال اول و هنگامی که مصر را تحت فرمانروایی خود دوباره وحدت بخشیدند، به قدرت رسید. طی دوره‌ی فرمانروایی میانه، مردم وی را خدایی آفریننده پنداشته و در هیئت یک غاز مانند گب (Geb) ترسیم می‌کردند. همچنین در این دوره آمون با حیوانِ بارور کننده‌ای چون قوچ پیوند یافت، زیرا شو (Shu) از وی درخواست کرد تا از نهان به درآید. بنابراین آمون قوچی را سر برید و با سر و پوست قوچ پدیدار گشت. پس از پیدایی آمون به هیئت قوچ، این حیوان مقدس شده و تنها سالی یک بار از آن به عنوان قربانی برای آمون استفاده می‌شد. آمون در زمینه‌ی آفرینش جهان نقش زندگی بخش شو را غصب نموده و با برآشفتن اقیانوسِ نون (Nun) در نقش خدای باد، جهان را هستی بخشید. در نقش قوچ بنا به روایتی روح آمون به شکل ابوالهول - قوچ و یا شکل عصای سلطنتیِ مار پدیدار گشت. نگاره‌ی آمون با نرینه‌ی نعوظ کرده‌اش، نشانگر ازدیاد نسل و باروری وی می‌باشد. او را اغلب شوهر مادرش دانسته و معتقد بودند که آغاز باروری و استمرار دهنده‌ی زندگی خلّاق می‌باشد. همچنین آمون ایزد باروری بود که پادشاه در حضور وی غلّه کاشته و یا نخستین خرمن را درو می‌کرد. آمون پشتیبان نیرومندترین فراعنه نیز بود، آنان را همچون فرزندان خویش ستوده و در برابر دشمن، آنها را پیروز می‌گرداند. پس بدیهی است که ایزد شهر تب، برجسته‌ترین ایزد قلمداد شده و پیروانش وی را شهریار ایزدان دانسته و او را آمون - رع (Amor-Ra) بخوانند. حتی هنگامی که ایزدشناسان (روحانیان) از سر لطف او را با رع (Ra) یکی پنداشتند، آمون مانند خدای جهان آفرین، جای وی را گرفته و رهبر مجموعه‌ی ایزدان نُه گانه گردید. تصاویر به دست آمده در مقابر سلطنتی، آمون - رع را نشان می‌دهد که بر زورقی مانند خورشید روی تخت شاهی تکیه زده و هر شب در طول دوازده ساعت، جهان زیرین را روشن می‌کند. در هر حال رع هرگز از اقتدار باستانی خویش کناره نگرفته و با نام رع - هرختی (Ra-Herakht) همیشه از آئین ویژه‌ی خویش برخوردار بود. در دوران شهریاری آمن حوتپ سوم، رع بازتابی مؤثر و دوباره یافته و بی‌تردید مورد تشویق کاهنان هلیوپلیس قرار گرفت و به بخت شکوهمند آمون و قدرت مطلقه‌ای که در میان ایزدان داشت، حسادت می‌ورزید. نوشته‌ها و نقش برجسته‌های دیوارهای پرستشگاه لوکسور (Luxor)، زایش ایزدی آمن حوتپ را نتیجه‌ی عشق آمون به ملکه‌ی مادر، یعنی همسر توتموسیس چهارم (Thutmosis IV)، ملکه‌ تی (Ti) برشمرده و آن را محترم می‌شمارند. اما آئین رع- هرختی پس از مرگ آمن حوتپ اهمیت ویژه‌ای یافته و با نام پیشین آتن (Aten) روز به معنای قرص خورشیدی که پرتو روز را صادر می‌کند، شکلی مرئی یافت. آمن حوتپ نام واقعی رع - هرختی را ظاهراً زمانی کسب کرد که در مبارزه علیه آمونِ مهاجم چنان پیروز شد که آمون بی‌درنگ فروتنی اختیار کرد. در چهارمین سال فرمانروایی آمن حوتپ، فرزند و جانشین او به اصلاحات بزرگ دینی دست زده و فرمان داد که فقط دین آتن به رسمیت شناخته شود. این فرعون اصلاح گر، شوقی بسیار به ایزد نوین خویش نشان داده و نام خود را از آمن حوتپ، یعنی "آمون خشنود" به اخناتون (Akhenaten) به معنای "شکوهِ آتن" تغییر داد. وی به سرعت تب را رها کرده و پایتخت جدیدی به نام آخن آتن (Akhenaten) را که همان تل العمارنه‌ی امروزی می‌باشد در مرکز مصر به پاس گرامیداشت قرص خورشید بنا نهاد. نقش برجسته‌ها و نگاره‌ها همیشه وی را به گونه‌ی قرص بزرگ و سرخ رنگی که پرتوهای بلندی از آن ساطع می‌شود، نشان داده‌اند. او با دست‌هایش هدایایی را که بر محراب نهاده شده، برداشته و تصویر نگاره‌های حیات و قدرت را به پادشاه، ملکه و دخترانش هدیه می‌دهد. فرعون، تنها کاهن وی به شمار رفته و آئینش در پرستشگاهی مانند پرسشتگاه‌های خورشیدی سلطنت باستانی برگزار شده و همانند محراب رع در هلیوپلیس آن را کاخ هرمی حت بن‌بن (Het Benben) نامیدند. در انتهای درباری بزرگ از این کاخ، هرم خورشید سر برآورده بود. مردم در مراسم دینی، میوه و شیرینی نذر کرده و سرودهایی بسیار زیبا را که خود پادشاه به افتخار ایزد خویش تصنیف کرده بود، می‌خواندند. در این سرودها، خورشید همچون روزگاران دیرین به عنوان آفریننده‌ی انسان و جهان ستوده می‌شد، اما عاری از حکایات اساطیری بود که در سرودهای باستانی ویژه‌ی رع فراوان به چشم می‌خورد.
بنابراین سرودهای مزبور را نه تنها ساکنان دره‌ی نیل، بلکه همه‌ی بیگانگان نیز می‌توانستند به آواز خوانده و آن را درک کنند. آنها می‌خواندند که همه‌ی انسان‌ها به تساوی، فرزندان آتن هستند و این تلاشی دیگر برای دستیابی به یکتاپرستی بود. بدین ترتیب می‌توان شکل گیری یک دین سلطنتی را باور کرد، ززیرا در این زمان حوزه‌ی اقتدار مصریان سراسر آسیا را فرا گرفته بود، چنان که آدونای (Adonai) را یهودیان و آدونیس (Adonis) را در سوریه می‌پرستیدند. تا هنگامی که آمون زنده بود، هیچ ایزد رسمی دیگری به جز آتن (Aton) در مصر پرستیده نمی‌شد. ایزدان دیگر طرد شده و مبارزه‌ی سرسختانه‌ای علیه آنان به ویژه خدای آمون و تثلیث وی در گرفت. پرستشگاه آنها نابود شده و ثروتشان به خدای خورشید نوین بخشیده شد. تندیس‌هایشان را شکسته و نقش برجسته‌هایی که چهره‌ی آنها را تصویر کرده بود از بین بردند. در نهایت نام آمون از همه‌ی مکان‌های قابل دسترس، همه‌ی الواح سلطنتی و حتی از الواح مربوط به آمن حوتپ سوم، یعنی پدر فرعون جدید نیز حذف گردید. دین جدید روزگار زیادی را سپری نکرد، زیرا با مرگ فرعون اصلاح گر یا اندکی پس از آن، شوهر خواهرش نام وی را انکار کرده، آئین آمون را مجدداً احیا نمود و نام بدعت گزارانه‌ی توت - عنخ - آتن (Tut-Ankh-Aten) را به توت - عنخ - آمون (Aut-Ankh-Amun) تبدیل کرد.
هر کجا که نام پیشین یافت می‌شد، بی‌درنگ به نام جدید تغییر می‌یافت، اما در چندین جا از دیده‌ها پنهان مانده و هنوز نیز می‌توان این دو عنوان را در کنار یکدیگر در تخت باشکوه فرعون جوان مشاهده کرد که این گواه خوبی بر بدعت و ارتداد شاهزاده‌ی جوان به شمار می‌رود. پس از احیای شکوه پیشینِ آمون توسط حورم حب (Horemheb) و شهریاران سلسله‌ی نوزدهم که پرستشگاه وی را از هدایای خود پر کرده بودند، آمون به رع پیوسته و بختش چنان افزون گشت که سه چهارم ایزدان دیگر نیز به وی پیوستند. کاهنان بلندپایه‌ای که نخستین پیامبران آمون به شمار آمده و از میان نیرومندترین خداوندگاران برگزیده شده بودند به زودی سر به نافرمانی گذاشته و پس از آنکه نقش بازرسان شاهی را ایفا کردند به تضعیف فرمانروایان سلسله‌ی بیستم پرداختند تا جایی که حتی تاج شاهی را از آن خویش نمودند. شهر تب در دوران عسرت نتوانست تخت گاه شاهی و مرکز سیاسی مصر باشد، بنابراین از آن پس منحصراً در اختیار آمون قرار گرفت و به ایالتی با حکومتی الهی تبدیل شد. ایالتی که در آن قادر مطلق، خداوند بوده و به طور مستقیم یا غیر مستقیم و با واسطه‌ی کاهنان یا با میانجی گری خویش، حکومت می‌کرد. وی در آن زمان مانند گذشته، پیامبر برتری نداشته و همسری زمینی بر می‌گزید که معمولاً دختر پادشاه، همسر خداوندگار یا پرستنده‌ی خداوندگار بود. بیشترین احترام را برای همسر وی قائل بودند و او نیز بر شهر فرمان می‌راند و حوزه‌ی گسترده‌ی شوی خویش (خداوندگار) را اداره می‌نمود. آمون به عنوان فرمانروای تب، قدرت خویش را در فراسوی مرزهای مصر تا اتیوپی گسترش داده و در آنجا به واسطه‌ی کاهنان ناپاتا (Napata) و مروئه (Meroe)، شهریاران را برگزیده و به ظهور یا مرگشان فرمان می‌داد. بدین ترتیب اقتدار خودکامه‌ای پدید آمد که تنها در سده‌ی سوم پیش از میلاد پایان یافت و آن هنگامی بود که ارگامنس (Ergamenes) سلطه‌ی کاهنان را از میان برداشته و آنها را کشت. قدرت آمون بر قبایل چادرنشین لیبی نیز به همین اندازه عظیم بود و تا واپسین دوره‌ای که زائران به تعدادی بی‌شمار در پرستشگاه آمون گرد می‌آمدند، دوام یافت. در همین پرسشتگاه بود که کاهن مشهورِ وی در سال 332 قبل از میلاد به اسکندر کبیر (Alexander Great) درود فرستاده و او را فرزند آمون نامید. به هر حال باشکوه‌ترین محرابه‌های آمون در تب، ساحل سمت راست رود نیل در لوکسور و کارناک (Karnak) واقع بود که ویرانه‌های آن تا به امروز نیز ستایش ما را بر می‌انگیزد. محرابه‌هایی که آمون را در کنار همسرش موت (Mut) و فرزندش خونس (Chons) یا خونسو (Khonsu) می‌پرستیدند.
در نقش برجسته‌های روی دیوارها و ستون‌ها، شهریار ایزدان را می‌بینیم که بر اورنگ خود تکیه زده و پذیرای ستایش دائمی فرعون می‌باشد و گاهی نیز فرعون وی را در آغوش می‌گیرد. در پرستشگاه‌های دیگر، خداوند دم حیات را به فرعون بخشیده و فرمانروایی وی را سال‌های سال طولانی می‌کند، سرانجام آمون را به گونه‌ای نشان می‌دهند که ملکه را بر زانوان خویش نهاده و با او یگانه می‌شود تا فرزندش (فرعون آینده) را پدید آورد.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول